*@@*******@@* میدونی از چیه خودم متنفرم اینکه حتی باوجود اینکه میدونم نمیخوایم بازم دوست دارم:( میدونی اصن امشب میخوام اعتراف کنم، میخوام سرمو از پنجره بیرون ببرمو داد بزنم بگم آهای مردم من میخوامش، شاید بگن قرنطینگی زده به سرش، بگن دیوونه شده بعضیام شاید بگن عاشقه ها، ولی هیشکی بیشتر از خودم از دلم خبر نداره میدونی من باتو همه چیو دوس دارم حتی چیزایی که ازشون متنفرم وقتی اخم داشتی دلم لرزید باخودم گفتم اصلا اخموها بهترن وقتی عصبانی بودی باخودم گفتم آدمای آرومو دوس ندارم وقتی حرف نمیزدی باخودم میگفتم آدمای کم حرف قابل تحمل ترن خلاصه بگم که دنیارو با تو یه جوره دیگه میبینم برای من خوشبختی خلاصه میشه تو نگاه تو زندگیم خلاصه است تو چال گونه هات اصلا دنیای من جاییه وسط قفسه سینت جایی که سر میزارمو و با ریتمای قلبت آرامش به وجودم تزریق میشه اگه بخوام بگم تا ته دنیا حرف دارم واسه گفتن:) خلاصشون میکنم تو یه جمله ارباب قلبم، هرروز خاطره مینویسم نبودنت را، بیا تا ببندم خاطره هارا
*!^^!^^^^!^^!* اقا امشب منو بابام پارتی گرفتیم تو خونمون منم گفتم پارتیمو باهاتون شریک باشم اخه هر چی باشه ما یه خونواده ایماااااا *!^^!^^^^!^^!* جونوم چه مجلس خر تو خریه اون دستای بندریو نمی بینما همه خنگولیا من به پات میرینمو شدی همه ی گوزامو همه دنیای منی خنوگلیه خوشگلمو حامد خرهانه خیلی بت واسبتمو گوزمو به گوزتو بستمو همه دنیای منی گوزوی خوشگلم جونوم جونوم صدای جیغا نمی یاد ای جونوم همه بیاین وسط هی هی هی هی این بچه هاتونو جمع کنین ریدمان نشن بعدا ما مسئول نیستیما این قر کمریااااا قرقری پاشو این مجلس مجلسه خودته ها بلقیس بیا وسط بینم این چرخولک های اوسکل النگوهاتون نشکنه یه وقت همه خنگولیا شیخ توام پاشو دیگه ناز نکن پاشو داداش اها اها اها اها اوسکل دوستاشتنی از گوزام کاش نری خواستی کم برین ولی برییین دیوونه میخوادت باکسنم بیوفته کارت به من راضی بشی کاش بگوزم کاااش *!^^!^^^^!^^!* خب گوزو های گلم تا گوز پارتی بعدی خداحافظ *!^^!^^^^!^^!*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ خوب یادم نیست چندساله بودم تنها بخاطر دارم یک روز در هیاهوی این زندگی ناگهان به دو چشم مشکی و نافذ برخوردم که از آن به بعد آن دو تیله ی مشکی رنگ تمام دنیای من شدند خوب به یاد دارم اولین بار که دیدمش با چشمان مشکیش و یک لبخند که از صورتش محو نمیشد خیره شد بهم و گفت جانم بفرمایید؟ تا آن زمان از انسان های زیادی "جانم بفرمایید" شنیده بودم ولی انگار جنس این یکی فرق داشت آنقدری ناب بود که وقتی شنیدم مانند مسخ شده ها چشم از او برنداشتم و با لکنت حرفمو گفتم از آن روز زمان زیادی میگذرد آنقدر زیاد که من در کوچه پس کوچه های این شهر بجای او چند تار موی سپید لابلای موهایی که حسرت انگشتان او به دلشان مانده یافتم من دیگر هیچ جای این شهر را پیدا نکردم که بروم آنجا زل بزنم به جانانم و او به من از همان " جانم بفرمایید "های همیشگی اش تحویل بدهد و من بشوم شبیه دخترکی که شیرین ترین شراب دنیارا چشیده من بزرگ شدم ؛ عوض شدم ؛ عاقل شدم اما عشق او نیز در وجودم بجای اینکه از بین برود با من قد کشید و هرروز بزرگ و بزرگ تر شد هنوز به عادت آن روزهایم در دفترچه ای که لای ورقهایش گلبرگ گل سرخ است چوب خط میکشم برای دیدنش آن زمان عاشق جاهای آرام بودم تا بنشینم و ساعتها بدون هیچ دغدغه ای به او فکر کنم اما امروز ساعتها در خیابان های شلوغ پرسه میزنم به امید پیدا کردن یک نگاه آشنا آری چشمانش مشکیست ، همرنگ چشم هزاران نفری که هرروز از کنارم عبور میکنند اما چه کسی میتواند مانند او نگاهم کند؟ نمیدانم سرانجام قصه ی این عشق گم شده چه میشود؟ اما خوب میدانم روزی میرسد که دخترم از من میپرسد مادر بنظرت عاشقانه ترین جمله ی دنیا چیست؟ و من با چشمانی به اشک نشسته میگویم جانم بفرمایید؟ و او به اینهمه دیوانگی من میخندد خوب میدانم روزی فراموشی هم که بگیرم همه کسم را هم از یاد ببرم چیزی در اعماق وجودم فریاد میزند من کسی را دوست داشته ام
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ دقت کردین وقتی میری سفر تمام بدی های زندگی رو فراموش میکنی وای منو اون قسمت تشو دوست دارم که از دیدن منظره لذت میبرم یه لحظه به مطالب من ادامه نده وبه سوالم فکر کن ازت میخوام دوتا سوال بکنم دنیا از نظرت چه رنگیه ؟؟ .................... دنیای من قرمزه به رنگ عشق تا حالا شده بگی (مطمئنا شده)بگی ببخشید، چه دنیای گوهی آره میدونم دنیا بالا پایین سراشیبی های زیادی داره ولی باید تو دنیا غیر از بدی هاش به خوبی هاش فکر کنی انسان های خوب : متاسفانه نداریم رعایت قانون: متاسفانه اینم نداریم فکر کردن به بهتر شدن جامه : متاسفانه هیچ غلطی نمیکنن اصن ولش کن مهم اینکه خودت خوب باشی دلت پاک باشه همین به امید بهتر شدن جامه مرسی از نگاه های با ارزشتون نوشته شده توسط روشا
شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت ای فدای لحظه ی در ماه شاید دیدنت چشم تو کندوی صدها عاشق دیوانه وار من ولی دیوانه ام ، دیوانه ی نوشیدنت در دو چال گونه ات دنیای من جا می شود عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت گرچه زیبا تر ز ماهی ، آمدی از آسمان تا نیفتد چشم نامحرم به شب تابیدنت گل شدی ، آنقدر زیبا تا که یادت می کنم ترسم ای گل جان بگیرد عقده های چیدنت مثل باران می زنی بر پنجره تا می رسی سنگ بارانش بکن اینبار با باریدنت خسته ای می دانم اما ساعتی بیدار باش شاعر چشمت بمانم شاهد خندیدنت ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ناشناس *
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم